اشعار ولادت حضرت فاطمه زهرا (س)/ غلامرضا سازگار
امروز روز عید هستی آفرین است
عیدی که از هست آفرینش آفرین است
***
امشب به فُلک آفرینش نوح دادند
بار دگر بر جسم احمد روح دادند
***
نوری که از سیب بهشت آن شب درخشید
امشب به چشم آفرینش نور بخشید
***
ای چار سادات بهشت اینک کجایید؟
کلثوم، ساره، آسیه، مریم بیایید
***
چون اختران امشب به گرد ماه باشید
پروانهی شمع رسول الله باشید
***
اطراف آن پاکیزه مادر را بگیرید
تطهیر و قدر و نور و کوثر را بگیرید
***
قرآن روی دست احمد را ببینید
در دامن احمد محمد را ببینید
***
پیغمبر و زهرا و حیدر یک وجودند
روز ازل تصویر یک آیینه بودند
***
این هر سه یک نورند و دارای سه اسماند
در اصل یک روح مجرد در سه جسماند
***
ای روح پاک و جسم پاکت آسمانی
ای مصطفی را صورتت "سبع المثانی"
***
دست تو بالای سر خلق دو عالم
پایت به چشم حاملان عرش اعظم
***
تو آسمان آسمانها در زمینى
محکمترین رکن امیرالمؤمنینى
***
وصف تو از قول نبی «روحی فداها"ست
تطهیر و قدر و کوثر و یاسین و طاهاست
***
دست تو دست کبریا در آستین است
اعضای تو اعضای ختم المرسلین است
***
چشم تو در چشم محمد «حا و میم» است
ابروت «بسم الله رحمان و رحیم» است
***
آدم چو در امواج غم نام تو را گفت
ذات الهی توبه او را پذیرفت
***
تو کیستی که عقل کل گوید فدایت
یا دست بوسد یا که خیزد پیش پایت
***
تو کیستی که روز و شب ختم نبوت
کرده زیارت خانهات را پنج نوبت
***
تو کیستی که ذات حق خوانده عزیزت
اعجاز مریم آید از دست کنیزت
***
تو کیستی؟ من کیستم تا از تو گویم؟
گیرم دهان خویش از کوثر بشویم
***
آخر چه گویم تا نریزد آبرویم
طوطی شوم تا هرچه گویی من بگویم
***
در حشر امت هرچه دارند از تو دارند
پیغمبران هم بانگ یا زهرا برآرند
***
آید ندا از جانب ذات الهی
محبوبهام! از من طلب کن هرچه خواهی
***
گو خلق را بر عصمت و پاکیت بخشم
بر وصلههای چادر خاکیت بخشم
***
امروز در بین خلایق داوری کن
هم اولیا، هم انبیا را مادری کن
***
آن روز باشد روز داد زینبینات
آن روز خون جوشد ز رگهای حسینت
***
آن روز حکم از خالق یکتا بیاید
هرکس که زهرایی است با زهرا بیاید
***
روزی که امتها ز دوزخ میهراسند
هم فاطمه هم شیعهاش را میشناسند
***
آتش کجا و ما کجا؟ کی باور ماست
ما با همه گفتیم زهرا مادر ماست
***
روز قیامت روز وانفساست فردا
ای وای بر آنکس که بی زهراست فردا...
***