اشعار: ولادت حضرت زهرا (س)/ باز دل شکسته‌ام نوای دیگر آوَرَد



شاعر:سید رضا موید خراسانی

قالب:مربع ترکیب

مجموعه اشعار درباره حضرت زهرا (س)
باز دل شکسته‌ام نوای دیگر آوَرَد
پرده‌ی بهتری زند، سرود خوش‌تر آورد
***
لَئالی کلام را، ز طبع من برآورد
مگر ثنای فاطمه، دخت پیمبر آورد
***
که آگه از مقام او، کسی بجز اله نیست
نسیمِ درک و عقل را، در این حریم راه نیست
***
ماه جمادی آید و ز خُرمی خبر دهد
جمادْ را ندیده کَس، گل آورد، ثمر دهد
***
به بیستمین صباح آن امید بر بشر دهد
به زندگانی بشر تجلیِ دگر دهد
***
در این خجسته صبح‌دم داده خدای ذوالعَطا
به یا و سین و طا و ها، کوثر و قدر و هل اتی'
***
خدیجه! ای ز درد و غم به جان رسیده! غم مخور
خدیجه! ای ز دشمنان طعنه شنیده! غم مخور
***
خدیجه! گر قبیله‌ات از تو بریده غم مخور
خداست یار و مونست، ز هر پدیده غم مخور
***
لطف خداست یاورت، محمد است همسرت
بهتر از این چه می‌شود که فاطمه است دخترت
***
خدیجه! ای که از خدا فاطمه را گرفته‌ای
چه کرده‌ای که این مقام را فرا گرفته ای
***
ز هست و نیستت چو دل بهر خدا گرفته‌ای
هزارها برابر از خدا جزا گرفته‌ای
***
خدیجه! دیده روشن از فروغ نور دیده‌ات
باد مبارک از خدا مَقدم نو رسیده‌ات
***
دایره‌ی وجود را مرکز و محور آمده
محیط لطف و جود را جوهر و گوهر آمده
***
ولیّ ممکنات را مَحرم و همسر آمده
رسول کائنات را دختر و مادر آمده
***
چه دختری که هستیِ جهان بُود ز هست او
رسول حق به امر حق بوسه زند به دست او
***
فاطمه‌ای که عقلِ ما، ماتِ عبادتش بُوَد
نقش به چِهرِ دوستان، مُهر ارادتش بُود
***
همسری علی نهایت سعادتش بُود
لیله‌ی قدر اولیا شامِ ولادتش بُود
***
ثبت شد از ولادتش بقای نسل احمدی
یافت بقا ز نسل او شریعت محمدی
***
فاطمه‌ای که حق بر او عَرضِ سلام می‌کند
ادای ذکر نامِ او به احترام می‌کند
***
کسی که پیش پای او پدر قیام می‌کند
بر درِ خانه‌اش سلام، صبح و شام می‌کند
***
شرف ببین که خانه‌اش بُرده سَبَق ز طور هم
حیا ببین که پوشد او چهره‌ی خود ز کور هم
***
فکر کسی نمی‌رسد به ساحت جلال او
جلال حق جلال او، جمال حق جمال او
***
تربیت سلاله‌اش نمونه ی کمال او
سلام حق به او و باب و مام و زوج و آل او
***
که هستی تمام ماسوا بُود ز هستشان
نظام ملک خویش را داده خدا به دستشان
***
فاطمه‌ای تو بازگو فلسفه حیات را
ساخته جِدّ و جَهدِ تو سفینة النجات را
***
زنده نگاه داشتی "و آتوُ الزّکو'ة" را
"حَیّ علی الفلاح" را "حَی علی الصلاة" را
***
مزرعه‌ی عفاف را ز اشک، آب داده‌ای
به بانوان ز شرم خود درس حجاب داده‌ای
***
ای که خدای بی مَثل به کوثرت مثال زد
دم از جلال و قدر تو قادر ذوالجلال زد
***
نبی ز مُهر بِضعَتی به سینه‌ات مدال زد
حلقه به باب خانه‌ات دست علی و آل زد
***
یافته است پرورش خون خدا ز شیر تو
شیر خدا به مرتبت، نذیر تو بشیر تو
***
به حُسن تو که می‌کند جلوه‌گر آفتاب را
به اشک تو که بِشکند قیمت دُرّ ناب را
***
به کوی تو که از دلم ربوده صبر و تاب را
عرض سلام کرده و منتظرم جواب را
***
دریغ از جواب ما به خاطر خدا مکن
دست توسل مرا ز دامنت جدا مکن
***
فاطمه‌ای زلطف تو، قعودِ ما، قیامِ ما
دوستی‌ات قبولیِ صلو'ة ما، صیام ما
***
نام تو و حسین تو سرودِ ما، کلامِ ما
نثار قبر مخفی‌ات درود ما، سلام ما
***
به یادِ درد و داغ‌ها که بُد گواهِ صبر تو
هنوز گریه می‌کند علی کنار قبر تو
***
تویی که از وجود تو، مدح کند خدای تو
تویی که فیض وحی را تازه کند صدای تو
***
تویی که گفت مصطفی، جان پدر فدای تو
منم غلام و چاکر و سلاله و گدای تو
***
نام تو بر لبم بُوَد، مِهر تو مذهبم بُوَد
"مؤیدم" که بر درت چهار منصبم بُوَد
***