اشعار: ولادت حضرت زهرا (س)/ وقتی قدم به خاک زدی، خاک جان گرفت



شاعر:سید هاشم وفایی

قالب:غزل

مجموعه اشعار درباره حضرت زهرا (س)
وقتی قدم به خاک زدی، خاک جان گرفت
آئینه‌ای ز نور تو هفت آسمان گرفت
***
چشمت که باز شد، به خدا جز خدا ندید
هفت آسمان ز نور تو رنگین‌کمان گرفت
***
گلزار وحی با تو نه تنها بهشت شد
عطر بهشت از تو تمام جهان گرفت
***
کعبه ز یمن آمدنت غرق شور شد
بطحا ز شوق، رونق باغ جنان گرفت
***
زیباترین پدیده‌ی تاریخ شد پدپد
وقتی رسولِ نور، تورا در میان گرفت
***
یک فاطمه به خلقت خود داشت کردگار
او را ز حق، خدیجه کنون ارمغان گرفت
***
حوا به پاس دیدن رخسارت از بهشت
در دست خویش، دسته گل ارغوان گرفت
***
جبریل آن پرستوی قدسی، به پاس تو
بر بام بوستان نبوّت مکان گرفت
***
فضّه زفیض خدمت این آستان نور
از ابر رحمت تو به سر، سایبان گرفت
***
با دیدن جلال تو هرگز عجیب نیست
انگشت حیرتی که فلک در دهان گرفت
***
قرآن کتاب نور خدا در مدیح توست
باید تو را ز مصحف قرآن نشان گرفت
***
ای آفتاب عصمت کبرای حق! دلم
در سایۀ محبت تو آشیان گرفت
***
چون خط نور می‌گذرد از پُل صراط
هرکس که از ولای تو خط امان گرفت
***
هر دل که شمع محفل زهرا و آل شد
پروانۀ بهشت از این خاندان گرفت
***
دیگر چه می‌توان به مدیحت نوشت و گفت
وقتی قلم ز دست فتاد و زبان گرفت
***
امشب شبی خوش است «وفایی» که می‌توان
حاجات خویش را ز امام زمان گرفت
***