اشعار:‌ ولادت حضرت زهرا (س)/ بین محراب ازل گرم سجودی بانو



شاعر:یوسف رحیمی

قالب:غزل-مثنوی

مجموعه اشعار درباره حضرت زهرا (س)
بین محراب ازل گرم سجودی بانو
اولین فاطمۀ صبح وجودی بانو
***
سرّ «لولاک» که تکلیف مرا روشن کرد
علت خلقت افلاک تو بودی بانو
***
کس ندانست که جبریل نگاهت یک عمر
با خدا داشت عجب گفت و شنودی بانو
***
هر سحرگاه تو معراج دمادم داری
بال پرواز تو نشناخت فرودی بانو
***
باز از جنت الاعلای تو سمت ملکوت
هر ملک آمده با کشف و شهودی بانو
***
پلک بر هم زدی و عشق به جریان افتاد
صد و ده پنجره اعجاز گشودی بانو
***
آمدی آینۀ نور الهی باشی
آمدی ام ابیهای محمد باشی
***
نبی الله به دیدار تو عادت دارد
با تماشای تو هر لحظه عبادت دارد
***
قلب پر مِهر تو گنجینه الاسرار نبی‌ست
کوثری! سهم جهان در طلب تشنه لبی‌ست
***
آمدی فاطمه صبح ازلی روشن شد
آمدی فاطمه چشمان علی روشن شد
***
چشم مولا که شد از نور تو روشن ای ماه
گفت: لا حول و لا قوه الا بالله
***
نام تو فاطمه یا فاطمه تسبیح علی ست
یاد تو لحظۀ اعجاز مفاتیح علی ست
***
عاشقانه تو که با یاد علی می خوانی
دم به دم در همه جا نادعلی می‌خوانی
***
شده تسبیح لبت نغمۀ حیدر حیدر
ذکر هر روز و شبت نغمۀ حیدر حیدر
***
با تو تکلیف قدر حکم قضا معلوم است
در کنار تو دگر صبر و رضا معلوم است
***
تو که در بندگی و زُهد و وفا دریایی
پارۀ قلب نبی, انسیه الحورایی
***
لحظه هایت همه ایثار, صداقت, تقوا
راضیه, مرضیه , صدیقه , زکیّه , زهرا
***
حب تو موهبت حضرت حق در دل هاست
خانه ات تا به ابد مقصد سرمنزل هاست
***
خانۀ ساده ات از صدق و صفا لبریز است
قلب سجاده ات از شور دعا لبریز است
***
رحمت و جود و سخا جلوه ای از آیۀ توست
که مُقدّم به تو یا فاطمه همسایۀ توست
***
خانه داری تو که شهرۀ آفاق شده
عرش أعلی به تماشای تو مشتاق شده
***
هر کس از باغ بهشت تو سخن می‌گوید
از بزرگی و کرامات حسن می‌گوید
***
بر سر دوش نبی نور دو عینی داری
جان عالم به فدایت! چه حسینی داری
***
در کرمخانۀ لطف تو مقرب باشد
هر که خاک قدم حضرت زینب باشد
***
قدر یک گوهر یکدانۀ تو مکتوم است
ام کلثوم تو مانند خودت مظلوم است
***
از نگاه تو فقط ر خدا می‌بارد
هر کسی نام تو را روی لبش می‌آرد
***
نا خود آگاه دلش چشمه ای از ایمان است
هر کسی نیست در این دایره سرگردان است
***
بین دستان تو دستاس اگر می‌گردد
گردش کون و مکان هم به تو بر می‌گردد
***
آسمان محو تو و این همه معصومیّت
گرهی زد به پر چادر تو با نیّت
***
چادرت مظهر تقوا و عفاف است ببین
آسمان دور سرت گرم طواف است ببین
***
هر کسی نزد تو احساس بهشتی دارد
چادرت رایحۀ یاس بهشتی دارد
***
چه بگویم که بود فاطمه جان درخور تو
عالمی گشته مسلمان تو و چادر تو
***
مدحت ای سورۀ بی خاتمه کی کار من است
شرح اوصاف تو یا فاطمه کی کار من است
***
جنتی هست اگر, شمس دل افروزش تو
عالمی هست اگر, ماه شب و روزش تو
***
کیست که رتبۀ والای تو را دریابد
خاک زیر قدمت مرتبۀ زر یابد
***
آب مهریۀ تو گشته و تطهیر شده
در دل شیعه فقط مهر تو تکثیر شده
***
حب تو روشنی عرصۀ محشر باشد
در دل هر که ولای تو و حیدر باشد
***
می‌شود با نظر لطفت الهی, مادر
به سوی جنت الاعلای تو راهی, مادر
***
این تویی که همه جا اذن شفاعت داری
تو که در هر نفست صبح هدایت داری
***
انقلاب تو شده مبدأ ایمان مادر
شده مدیون تو و خون تو قرآن مادر
***
با وفاداری تو راه ولایت باقی‌ست
راه ایثار و صبوری و شهادت باقی‌ست
***
یک تنه در وسط کوچه قیامت کردی
بسته شد دست علی و تو امامت کردی
***
با قیامت به همه درس بصیرت دادی
تو به دین بار دگر شوکت و عزّت دادی
***
نقش یا فاطمه سر بند مجاهدها شد
امتداد ره تو نهضت عاشورا شد
***
مکتب سرخ تو الحق که حسینی ها داشت
نسل نورانی‌ات ای عشق, خمینی ها داشت
***
ماند نام تو و در کل جهان نامی شد
نور تو مطلع بیداری اسلامی شد
***
همه دنیا شده فریاد عدالت خواهی
کاش این جمعه شود با مددِ تو راهی
***
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
عالمی منتظر گفتن بسم الَّه اوست
***
کاش می‌آمد و بودیم کنارش, یارش
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
***