اشعار ولادت حضرت زهرا (س): ژولیده نیشابوری
آن شب زمین مکه بر خود ناز میکرد
با ناز خود درهاى رحمت باز میکرد
***
آن شب حرم سر تا قدم حق را هدف بود
گویاى تکبیر بلال از هر طرف بود
***
آن شب شفق در باغ دلها لاله میکاشت
آن را به عشق یار هجده ساله میکاشت
***
آن شب سحر سجاده ى دل باز میکرد
قامت به قدقامت، مودّت ساز میکرد
***
آن شب فلق، شعر گل مهتاب میخواند
از بهر غم، شادى، حدیث خواب میخواند
***
آن شب سپیده جامه بر تن چاک میکرد
گرد ملال از روى احمد پاک میکرد
***
آن شب زمان چرخ و فلک را تاب میکرد
قضا لوح قدر را آب میداد
***
آن شب زمین آبستن شور و شعف بود
دل، آمادهی صید صدف بود
***
آن شب منا شعر مبارکباد میخواند
سرودِ آن شبِ میلاد میخواند
***
آن شب به مادر از بهشت و حور میگفت
رگ ظلمت در دیار نور میگفت
***
آن شب زنان مکه بر او پشت کردند
از او بریدند و نکوهش مشت کردند
***
آن شب درّ ناسفتهاى ، بحر کرم سفت
طفلى که بودش در رحم با او سخن گفت
***
آن شب میان آن دو اسرارى مگو بود
وقت شکوفایى نخل آرزو بود
***
آن شب سحر آهنگ شادى ساز میکرد
در را براى صبح صادق باز میکرد
***
آن شب خدیجه بود و آه جانگدازش
لطف خداى مهربان و سوز و سازش
***
آن شب بهشتى بانوان امداد کردند
با یارى خود قلب او را شاد کردند
***
آن یک به دستش ساغرى آکنده از مُل
آن یک برایش سندس و استبرق و گل
***
آن یک برایش باده در پیمانه میکرد
آن یک پریشان گیسوانش شانه میکرد
***
مریم به گوشش آیهٔ انجیل میخواند
آسیه بهرش داستان نیل میخواند
***
سارا برایش عود و عنبر دود میکرد
او را مهیا بهر یک مولود میکرد
***
ناگه خدا از راز هستى پرده برداشت
آهنگ فتح نور، در شهر سحر داشت
***
تا مصطفى را ابتران، ابتر نخوانند
شعر هجا در وصف پیغمبر نخوانند
***
ام القرا، آیینه دار نور گردید
چشم کج اندیشان عالم کور گردید
***
کون و مکان را ذات حق زیب و فرى داد
بر خاتم پیغمبرانش دخترى داد
***
آن هم چه دختر نازنین و ناز پرور
دختر نه بلکه بر یتیم مکه، مادر
***
بالاتر از او بین زنها دخترى نیست
در امتحان همسرى شد نمرهاش بیست
***
هر تار مویش آیهی حبل المتین است
بر حلقهی انگشتر خاتم، نگین است
***
آمد به دنیا عصمت کبراى سرمد
ام الائمه، فاطمه، ام محمد
***
آمد به دنیا شاهکار کلک خلقت
گنجینهی شرم و حیا و کان عصمت
***
آمد به دنیا آنکه نورش منجلى بود
معراج احمد بود و منهاج على بود
***
آمد به دنیا آنکه هستى هست مستش
از مستى هستى بشر شد پاى بستش
***
گر او نبودى، هستى عالم نبودى
مشهودى از آب و گل و آدم نبودى
***
گر او نبودى زندگى بى محتوا بود
در پردهی ابهام، آیات خدا بود
***
او رحمتى بر رحمة للعالمین است
او زینت آیات قرآن مبین است
***
بر جسم ختم الانبیا روح است زهرا
بر کشتى عدل على نوح است زهرا
***
آیینه دار نهضت پیغمبر است او
بهر پدر دلسوزتر از مادر است او
***
مظهر خدا هست و خدا را اوست مظهر
ساقى على هست و على را اوست کوثر
***
شرمنده از نور جمالش آفتاب است
درس نخستین بر زنان حفظ حجاب است
***
لبهاى ختم الانبیا بوسید دستش
پیمانهی صبر على گردید مستش
***
از بسکه داده ذات حق قدر و مقامش
قد قامت احمد بوَد از احترامش
***
بى فاطمه، نام نبى معنا ندارد
فرقى على با حضرت زهرا ندارد