روایت تاریخی ایستادگی حضرت زهرا (س)/ از خانه وحی تا مسجد مدینه

میلاد مدافع ولایت فاطمه (س)
مجله / پاسدار اسلام / مرداد 1383 - شماره 272
سال پنجم بعثت است و تقدیر دست اندرکار اعجازی بزرگ تا نمونه ای متعالی ازشخصیت زن را رقم زند و مسیر فرداهای تاریخ او را ترسیم کند. او همان پدیده شگفت آفرینش و کوثر قرآن فاطمه صدیقه است. در ادیان بزرگ الهی،الگوهایی معنوی و قدسی ظهور یافته اند و ستاره های درخشان همیشه تاریخ گشته اند.
روایات، ضمن بیان این برتری، به پرسشی نیز پاسخ داده اند. با اینکه خداوند درقرآن کریم مریم را برترین زنان جهان معرفی می کند، چگونه فاطمه(س) برتر است؟ حضرت در پاسخ می فرماید: منظور قرآن زمان زندگی مریم است. این سخن شاهد قرآنی نیز دارد; چنانکه قرآن از برتری بنی اسرائیل بر جهانیان یاد می کند و می فرماید: «وانی فضلتکم علی العالمین » در آیه دیگر از امت اسلامی، به عنوان برترین امت ها، نام می برد و می فرماید: کنتم خیر امه اخرجت للناس. این آیه نشان می دهدکه منظور از کلمه «عالمین » در آیه نخست همان زمان زندگی بنی اسرائیل است.شیوه ظهور این شخصیت برتر و شکوفه رسالت نیز رازی شگفت دارد. در تاریخ می خوانیم که پیامبر(ص) در جمع یارانی چون علی(ع)، عمار و حمزه نشسته بود که ناگاه فرشته وحی بر او نازل شد و پیام آورد که چهل شبانه روز از خدیجه دوری گزیند. پیامبر(ص) در این مدت روزها روزه می گرفت و شبها به عبادت و نیایش می پرداخت. آن بزرگوار با سیر و سلوک معنوی گسترده تر خود را برای امری بزرگ آماده ساخت و بدین وسیله به استقبال عطای گرانبهای الهی شتافت. او به خدیجه پیام فرستاد که نیامدن من نه از روی بی مهری، بلکه به حکم وظیفه و رسالتی است که باید انجام دهم تا ایام هجران به وصل مبدل شود. بتدریج آخرین شب میقات محمدی فرا رسید. هنگام افطار، مائده ای بهشتی نزدش فرود آمد.
تعبیرهای پیامبر (ص) درباره جایگاه فاطمه (س)
تعبیرهایی مثل: محبّت زهرا(س) باعث جدایی از آتش است، او ملاک حق و باطل و میزان سلم و حرب است، اگر زهرا نبود برای علی کفوی نبود، زهرا از نور عظمت خدا آفریده شده است، نخستین شخصی که داخل بهشت می شود زهراست، من از زهرا هستم و او از من است، فاطمه پاره تن من است، غضب فاطمه غضب خداست، فاطمه برگزیده خداست، فاطمه حوریّه ای است در صورت انسان، فاطمه ام ابیهاست و...این گونه تعبیرها و معرّفی کردنها عادی و معمولی نیست. گویا رسول خدا(ص) علاوه بر بیان عظمت و فضایل زهرا(س) مقصد دیگری را هم تعقیب می کند و می خواهد برای هدایت مردم نشانه و حجتی و برای علی(ع) پشتوانه و یاوری بگذارد.
پس از رحلت پیامبر (ص) و آغاز فتنه سقیفه
و این امّت چه ناسپاس بودند که پس از این همه تجلیل حضرت رسول(ص) از دخترش با چشم از جهان بستن پیامبر(ص) کینه های بدریّه و حنینیّه و خیبریّه زنده شد و برای خاموش ساختن نور ولایت در سقیفه همداستان شدند و علم نفاق برافراشتند و به سمت خانه زهرا هجوم بردند. و این دختر رسولخدا(ص) زهرای اطهر است که باید از حریم ولایت و جان علی دفاع کند چون درد زهرا درد خودش و زخمهایش نیست بلکه درد محرومیّت همه انسانها از وجود علی(ع) و فقدان ولی اللّه است.
هجوم به خانه وحی
پس از آن که سران کودتا علی را به بیعت فرا خواندند و او امتناع ورزید، فرمان هجوم به خانه زهرا(س) این اولین سنگر ولایت صادر شد و سرکرده نفاق به همراه جماعتی از آزاد شده های قریش به طرف خانه فاطمه (س) همان خانه ای که جبرییل بدون اذن وارد نمی شد هجوم برده و گفت: اگر برای بیعت بیرون نیایید خانه را با اهلش به آتش خواهم کشید و او که از بالا گرفتن احساسات مردم وحشت داشت، فریاد دادخواهی زهرا (س) را در نعره های خود گم کرد و با فرمان او بیت وحی در محاصره آتش درآمد، دود غلیظی فضای خانه را فرا گرفت، لگدی به در نیم سوخته زده شد و زهرا(س) که جای مناسبی پشت در نداشت بین در و دیوار ناله جانسوزش به آسمان برخاست که عرشیان را به ضجّه آورد. صحنه آنقدر جانکاه بود که عدّه ای از مهاجمان با همه سنگدلی از همانجا برگشتند امّا سران توطئه ماندند و با آن که زهرا(س) توان کافی در بدن نداشت از بردن علی(ع) ممانعت کرد که ناگهان تازیانه ای فراز رفت و فرود آمد و برسینه آسمانی خطی از خون کشید و پنجه ای، پنجه آفتاب را به سیاهی کشاند و زمین را گلگون کرد. و دو گوشواره افتاده و میخ در بر آنچه گفتیم شاهدند.
مظلومیت زهرا (س) در میان آتش و تازیانه
زهرا اولین مدافع ولایت برای دقایقی از پاافتاد. رجّاله ها علی(ع) را به مسجد بردند و با شمشیر برهنه و تهدید به مرگ از علی(ع) بیعت می خواستند. و او حاضر به بیعت نبود.
حرکت فاطمه (س) به سوی مسجد برای دفاع از علی (ع)
زهرای زخمی و خسته همین که از اشکهای زینب و کلثوم به صورتش می ریخت به هوش آمد و بلافاصله پرسید: «اَینَ عَلی؟» و تا شنید که او را به مسجد برده اند تاب نیاورد گرچه توان ایستادنش نبود امّا علی را هم نمی توانست تنها بگذارد چون می دانست اگر دیر به مسجد برسد شاید دیگر هرگز امامش را نبیند. بی درنگ به طرف مسجد حرکت کرد فضّه و زنان بنی هاشم گردش را گرفته بودند. پیراهن رسولخدا(ص) بر سر و دست حسنین در دست، چشمش به علی(ع) افتاد که در محاصره شمشیرهاست چندین بار صیحه زد، گریه امانش نمی داد، هق هق گریه مسجد را برداشت همه بر معصومیت زهرا(س) و مظلومیت علی(ع) گریستند گویا در و دیوار هم می گریست!فریاد زهرا (س) در مسجد مدینه
ناگهان طنینی خدایی در فضای مسجد پیچید که: خلّوا ابن عمّی فوالّذی بعث محمّداً
بالحق لئن لم تخلّوا عنه...
رها کنید پسرعمویم را، قسم به خدایی که محمّد
(ص) را به حق فرستاد اگر دست از وی برندارید پیراهن رسولخدا(ص) را بر سر افکنده و
در برابر خدا فریاد برخواهم آورد و همه را نفرین می کنم. به خدا نه من از ناقه
صالح کم ارج ترم و نه کودکانم از بچه او کم قدرتر.
تهدید نفرین و بازگشت به سوی قبر پیامبر (ص)
آنگاه دست حسن و حسین (علیهما السلام) را گرفته به طرف قبر رسولخدا(ص) حرکت کرد.
میانجیگری سلمان و صبر علی (ع)
علی علیه السلام صدا زد سلمان فاطمه را دریاب، گویا دو طرف مدینه را می نگرم که به لرزه درآمده به خدا قسم اگر فاطمه در کنار قبر رسولخدا(ص) نفرین کند زمین آنها را در کام خود فرو می برد.سلمان سراسیمه خود را به زهرا(س) رساند و گفت: ای دختر محمّد (ص) خداوند پدرت را مایه رحمت جهانیان قرار داده از این مردم درگذر و نفرین مکن.زهرا فرمود: سلمان چه جای صبر است می خواهند علی را بکشند مرا رها کن...
بازگشت به خانه و پیمان همیشگی زهرا (س) با علی (ع)
خلیفه هنگامی که اوضاع را دیگرگون دید چاره ای نداشت جز رهانمودن علی(ع) و علی هم نگاهی پرمعنی به آن مردم مفلوک افکند و به سوی تنها مدافع و فدایی خود زهرا رفت. زهرا در حالی که از صبر علی در شگفت بود، گفت:«روحی لروحک الفدا و نفسی لنفسک الوقاء یا ابا الحسن ان کنت فی خیر کنت معک و ان کنت فی شرّ کنت معک».
جانم فدایت و سپر بلایت ای ابا الحسن همواره با توأم چه در خوشی و چه در سختی ها و با هم به سوی خانه برگشتند.